گوشه ی دلم باش !
آنجا که رنگی ندارد
و فقط با حضورِ تو رنگین می شود
گوشه ی دلم باش !
آنجا که رنگی ندارد
و فقط با حضورِ تو رنگین می شود
مدتـــــهاســـــت،
دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد
تو بیـــــا ...
مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...
دلتنگی که می اید به این سادگی ها
نمی رود پی کارش.....
نه با حرف ،نه به شعر ،نه با ترانه،....
دلتنگم ودیدار تو درمان من است
خاطرات باران خورده
صورت باران خورده
دست دردست هم
چه عاشقانه میدوند زیرباران
ومن خیس باران
محو تماشای توام
که هربار با باران می آیی
همانطورکه با باران رفتی
خوب امروز می خواهی میهمان کدام خاطره مان باشیم
هیچ نمیخواهم
جز یک بوسه
بوسه ای به گرمی آفتاب
به بلندای کوه
به روانی آب
به شیرینی عسل
به چسبندگی آهن ربا
بوسه ای که همچون صاعقه
برق شادی را درچشمانم بنشاند
و طوفانی بپا کند درقلبم
درست مثل بوسه های تو
نامش را هرچه میخوای بگذار
تعصب
غیرت
حسادت
من نامش را عشق میگذارم
ودلگیرمیشوم ازبعضی آدمها
که تورا ازان خود میدانند
توفقط به من تعلق داری
شادیت شادی من است
وجودت گرمابخش زندگیم
وتنت پاسخ تمام خواهشهای من
من تورا باهیچ کس تقسیم نخواهم کرد
این نامش عشق است
تونامش راهرچه میخواهی بگذار
برف می بارد
تابیشتردرآغوشش بگیرد یارزیبایش را
تامحکم تردستانش را بفشارد وتمام گرمای وجودش را تقدیمش کند
برف می بارد
تا دستان یخ زده اش را درجیبش محکم تربفشارد
وسردی درونش را با فنجانهای پیاپی گرما بخشد
برف می بارد
تا یادت آتشی شود دراین سرما
وقلبم را به آتش بکشد
من زندگی بدون تورا نمی خواهم
این حس خالی بدون ازتورانمی خواهم
احساس میکنم درختی خشکیده ام
درست شبیه مرده ای
که نفس میکشد
درتابوت تن
و با چشمانی باز
تورانظاره میکند
من زندگی بدون تورا نمی خواهم
طعم خوش بوسه هایت را
هرروز در کوچه پس کوچه های یادت جستجو می کنم
در کوچه ای که پر شده از شقایق های عاشق
ومن پیچک تنهاییم را کنار شقایق هاخواهم کاشت
تا عشق تو وتنهایی من باهم شکوفا شوند
خوب است
کنارت بنشینم
سرم را میهمان شانه ات کنم
توبرایم ازعشق بگویی
ومن غرق توشوم
آنچنان که فراموش کنم
روزی
غم میهمان قلبم بود
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان
آرام راه می روی !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایمان در جیبم به گم گره شده
معصومانه به زمین خیره ای
چقدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم ...
من عاشق زمستان نیستم، عـــــــــــــــاشق توام
من مَردم
خشن و زمخت و مردانه
و اینکه در اوج عصبانیتم
با صدای زنانه ت اسمم را صدا میزنی
و جز "جانم" چیز دیگری نمیتوانم بگویم
به من ثابت میکند
مرد بودن چقدر سخت است
نگرانم عشقم
نگران روزی که دیگرمرا نخواهی
بیا
بیا و با بوسه ای دوباره پیمان عاشقانه ببندیم
بیا دوباره قلبهایمان را بهم گره بزنیم
من ازاین دنیا فقط *عشق*تورامیخواهم
فــــــــــــــــــــــــــــــــــرشته عــــــــــــــــــــــــــــــــــاشقتم
تعداد صفحات : 2